همه چی داشت خوب پیش میرفت...
توی پست قبلی اینو نوشته بودم...
اما خب بعد از چند وقت همه چی نابود شد...
صمیمی ترین دوستت یک هو ولت میکنه
دقیقا پشت بندش آدمی ولت میکنه که کلی خاطره باهات ثبت کرده...
اما واقعا چرا؟ من که کاری نکردم با اونا...
بعد ازکلی تفکر فقط به یک نتیجه میرسی آدما تا زمانی میخوانت که بهت نیاز دارن وقتی کارشون باهات تموم میشه پرتت میکن اونور
اما کاش بفهمن که با رفتنشون گند میزنن به زندگی آدم ....
و شاید زمان هم نتونه حال آدم رو خوب کنه