چــرکــ نــویــس

چــرکــ نــویــس

باید یه جایی باشه که آدم اونجا بتونه خودش باشه و چیزی رو تظاهر نکنه و این وبلاگ تنها جایی هست که من میتونم خود واقعیم رو بدون هیچ گونه تظاهری و با تمام نقص هام نشون بدم
.
این جا روز مرگی ها یا شاید همون بهتر باشه بگیم چرک نویس های یک ذهن بیمار هست
نظرات دیگر تایید نمی شوند ولی شما برایم نظراتتان را بگویید با جان و دل میخوانم همه شان را

طبقه بندی موضوعی

جرقه

جمعه, ۵ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۵۵ ق.ظ

محمد را پس از مدت ها دیدم. سال ها از سوم دبیرستان می گذرد همان سالی که به جرئت می توانم بگویم بهترین سال دوران مدرسه ام بوده آن هم به خاطر حضور آدم هایی مثل محمد در کلاسمان. اما محمد خیلی تغییر کرده است بسیار درونگرا شده است و خیلی کم حرف میزند انگار آن محمد دوران دبیرستان به کلی فاصله گرفته است و من هم الان دیگر جز معدود دست هایش هستم. از همان اول که من یادم هست او افکار بزرگ در سر داشت و همیشه افکارش را برای بقیه می گفت ولی خب هیچوقت یادم نمیاید که افکارش را به عمل تبدیل کرده باشد. مثلا سال کنکور قرار بود هوافضای صنعتی شریف را مثل آب خوردن قبول شود ولی آخر سر از کامپیوتر یک دانشگاه غیر انتفاعی سر در آورد. الان هم می گفت میخواهد برنامه ای بنویسد که دنیای تبلیغات را متحول کند. از این ها که بگذریم این دفعه واقعا حرف های جالبی می زد. می گفت اگر می خواهی مثل بقیه بعد از فارغ التحصیلی بیکار نچرخی و از عالم و آدم ننالی از همین الان ایده داشته باش از همین الان دنبال یک حرکت نو باش که دیگران از انجامش عاجز بوده اند یا شاید اصلا به عقلشان نرسیده است. به حرف هاش که فکر کردم به جواب سوال هایی که از اول دانشگاه روی مخم بود رسیدم. سوال هایی مثل اینکه خب حالا مدرک را گرفتم بعدش چی؟ مثل بقیه بگردم دنبال کار که اگر نشود بشینم و بگویم لعنت به این جامعه یا اگر بشود با دو هزار حقوق زندگی معمولی را راه بیندازم. ولی حالا فهمیدم که باید از همین الان آخرش را معلوم کنم و خیلی زود هم به نتیجه رسیدم. اصلا آن روزی که قصد کردم در رشته متالورژی تحصیل کنم به فکرم زد که میتوانم در این رشته خلاقیتی که در ذهنم هست را پیاده کنم ولی هیچ وقت برایم جدی نشده بود تا اینکه این حرف ها را محمد برایم زد...

محمد حرف های بیهوده خیلی می زند. اصلا معلوم نیست این حرف هایش جدی است یا مانند سایر حرف هایش اثباتی می شود بر اینکه تبلی تو خالی است.ولی هر چه که باشد حال من فهمیدم که وقتی مدرک را بگیرم دیگر کاسه چه کنم در دست نمی گیرم. از الان دیگر آخرش برایم معلوم است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۷/۰۵
عـلـی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی