چــرکــ نــویــس

چــرکــ نــویــس

باید یه جایی باشه که آدم اونجا بتونه خودش باشه و چیزی رو تظاهر نکنه و این وبلاگ تنها جایی هست که من میتونم خود واقعیم رو بدون هیچ گونه تظاهری و با تمام نقص هام نشون بدم
.
این جا روز مرگی ها یا شاید همون بهتر باشه بگیم چرک نویس های یک ذهن بیمار هست
نظرات دیگر تایید نمی شوند ولی شما برایم نظراتتان را بگویید با جان و دل میخوانم همه شان را

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

حال که این همه وقت گذشته است ، این همه جلسات روانشناسی گذشته ، این همه از وابستگی ام کم شده ، این همه ما از هم دورمانده ایم تا من حالم بهتر شود یا به قول دکتر چسبندگی ات به او از بین برود ، اصلا حال که حس میکنم حال روحی ام بهتر است بگذار یه سری حرف ها را منطقی تر بزنم...

هرگز کسی نبوده است که بتواند تا این حد مرا به خودش وابسته کند و مرا دیوانه خودش کند طوری که من فکر کنم این زندگی بدون تو برایم معنا و مفهومی ندارد واقعا هیچکس نمی توانست چنین حالی را به من بدهد و نمیدانم تو چه قدرتی در خودت داشته ای که من تا این حد تو را میخواستم. نمیدانم باید ازت ممنون باشم که این همه مراقب حال خوبم بوده ای یا ازت متنفر باشم چونکه این همه زجر کشیده ام به خاطرت. خودت هم میدانی من و تو بهترین لحظات عمرمان را باهم داشته و همچنین هر جفتمان گند زده ایم به زندگی یکدیگر حتی اگر بگویی نه اصلا چنین چیزهایی بینمان نبوده است مطمئنم که داری دروغ میگویی و البته این را خودم هم خیلی خوب میدانم که چقدر اذیتت کرده ام و تو چقدر صبوری کرده ای به خاطرم. نمیدانم چگونه وارد زندگی ام شده ای و چگونه ادامه داده ایم تا بدین جا و حتی چگونه خارج خواهی شد - شاید هم اصلا خارج نشوی- اصلا انگار این یک سالی که نقش اول زندگی ام بوده ای عجیب ترین و گنگ ترین سال زندگی ام بوده. خیلی گنگ تر از آنچه که به نظر می رسد...

یک بار ازم آدرس وبلاگم را خواستی ولی بهت ندادم چون دوست ندارم هیچکس آدرس این جا را بداند ولی ای کاش این پست یک جوری به دستت برسد پــ جان...

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۸ ، ۲۰:۰۲
عـلـی