شاید برات خیلی مهم نباشه...
ولی اگه بشینی با خودت فکر کنی میبینی تو این دوره زمونه آدم نباید برای یکی این همه کار بکنه اما تو همیشه وقتی میومدی بهم میگفتی علی....
منتظر نمیموندم بقیش رو بشنوم خودم رو آماده میکردم تا خواهشی که از من داری رو انجام بدم. آخه میدونی ما آدم هایی که خیلی تنهاییم همیشه سعی میکنیم نزاریم بقیه تنهایی رو حس کنن آخه ما میدونیم چ بد دردیه. اصن این تنهاییه که آدم رو ولگرد میکنه
اما از آخرین خواهشت چند وقتیه گذشته و تو دیگه هیچ خبری ازم نگرفتی...
همیشه اینجور وقت ها من عقب نشینی میکنم و یه جور وانمود میکنم انگار من اصن بهت فکر نمیکنم اما تو باور نکن تو منو جدی بگیر بازم مث قبل بیا و همه اون خواهشات رو به من بگو