در جست و جوی حبیب
دوشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۷، ۱۱:۰۳ ب.ظ
دلم خیلی پره اوقدری که میخوام بزنم زیر گریه ولی خب به قول قدیمیا مرد که گریه نمیکنه (البته خودم به شدت مخالف این جملم اصن بعضی وقتا باید فقط مرد باشی تا بتونی بزنی زیر گریه)
احساس میکنم دیگه هیچ چیز جذابی نیست تو این دنیا از وقتی اون رو از دست دادم انگار دیگه هیچی برا از دست دادن ندارم و این خیلی حس بدیه شاید چون تا حالا همچین حسی نداشتم اینقدر دردناکه به نظرم
ولی الان خیلی دلم پره... دبیرستان که بودم یه همکلاسی داشتم اسمش حبیب بود اون روزایی که دلم میگرفت و داغون بودم بهش پیام میدادم حبیب دلم بد گرفته اونم میگفت واسا فردا شه ببینم چته... فرداش که میشد بعد از مدرسه میرفتم کوچه پشتی دو نخ سیگار میگرفت یکی خودش و یکی خودم. سیگارشو روشن میکردم یه کام میگرفت و میگفت بگو ببینم چته؟!!
کاش الان حبیب بود. کاش فردا مدرسه داشتم
کاش...
۹۷/۰۵/۰۱
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
شوخی مکن که مرغ دل بیقرار من
سودای دام عاشقی از سر به درنکرد
هر کس که دید روی تو بوسید چشم من
کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد
من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
-حافظ