ادما تغییر نمیکنن فقط شناخت ما کامل میشه ازشون
یکی از دوستان دوران دبیرستانم رو که در یک بازه از زمان خیلی خیلی زیاد صمیمی بودیم رو پس از مدت ها دیدم...
واقعا ادم مزخرفی شده بود و اصلا نمیتونستم باور کنم که یه زمانی صمیمی ترین رفیقم بوده و از این موضوع واقعا خوشحال بودم که الان ارتباط زیادی باهاش ندارم...
از همون موقع های مدرسه فوتبال خیلی خوبی داشت و یادمه همیشه یکی از بهترین های تیم فوتبال مدرسه بود و الان داشت به طور حرفه ای فوتبال بازی میکرد و شماره ٩ تیم سیاهجامگان بوده البته در رده امید و از اول تا اخری که باهم بودیم یه ریز از فوتبال حرف میزد و همش میگفت 'خوش به حال شماها الان تابستونه و دارین روزی ١٢ ساعت میخوابین ولی من از صبح تا شب دارم تمرین میکنم راستی تو هنوز خرخونی؟ دیوانه ای ب خدا کی تو این مملکت درس میخونه ' و ادامه داد از خودش تعریف کردن که چقدر دارد به خاطر فوتبالش خودشو میکشه
و خیلی به هوا حرف رو برد سمت دختری که تازه پیداش کرده و شروع کرد از اون تعریف کردن و من اصلا اصراری نداشتم اون این موضوع رو ادامه بده ولی خب اون با همون افاده های قبل ادامه میداد...
حاضرم قسم بخورم که این اولین دختریه که باهاش در ارتباطه
خلاصه واقعا حالمو به هم زد چون یکسره از خودش تعریف کرد و با اون شخصیتی که قبلا داشت از زمین تا آسمون فرق کرده بود و اونقدر برام عجیبه که تصمیم گرفتم برای خالی شدن ذهنت بنویسمش...
واقعا مگه یه ادم چقدر میتونه فرق کنه مگه؟