اصن از امروز هر تصمیمی گرفتم فقط و فق به این فکر میکنم که چن روز دیگه باعث پشیمونیم میشه یا نه...
فقط و فقط همین دلیل برام مهمه
اصن از امروز هر تصمیمی گرفتم فقط و فق به این فکر میکنم که چن روز دیگه باعث پشیمونیم میشه یا نه...
فقط و فقط همین دلیل برام مهمه
هر موقع وارد یک فضای جدید شدم یک حس بدی سرتاسر منو فرا گرفت بیشتر مشکلم اینه که باید با یه سری آدم جدید معاشرت کنم و دیگه اگه اون آدما فازشون با من جور نباشه که اصن دیوانه میشم...
من همیشه میخواستم تنها باشم خیلی جاها تنها میرم و میام و لذت میبرم از این کار برای همین ترجیح میدم با کسی آشنا نشم و واقعا دوست ندارم وارد یک محیط جدید بشم...
اما بعضی موقع ها باید محیط های جدید رو قبول کرد و آدما جدی رو تحمل. این همیشه برام مشکل ساز بوده. واقعا نمیدونم چرا فکر میکنن انسان یک موجود اجتماعیه؟ انسان میتونه یک موجود اجتماعی باشه اما من با تنهایی خیلی بیشتر حال میکنم مثل خیلیا دیگه...
یه چند وقتی هست که استرس بیخودی گرفتم همش ترس دارم آخه وقتی به هدفام فکر میکنم و میبینم به هیچکدومشون به طور کامل نرسیدم ترس بـر میداره منو ...
میگن همه چیز به خودت بستگی داره اصن زمانی که به این موضوع پی بردی که کل مشکلات زندگیت فقط و فقط زیر سر خودته اولین قدم موفقیتته خب من دارم به یک همیچین دیدگاهی میرسم که همه این بدبختی ها زیر سر خودمه نه هیچ چیز و کَس دیگه...
یک هدفی تو ذهنم هست الان که اگر واقعا به این نرسم دیگه رسیدن به بقیه ی هدف های تو ذهنم سخت و سخت تر میشه به اصطلاحی این تیر آخری هست که دارم . میخوام برای این یکی جدا تلاش کنم اگر نشد اون موقع دلیل برای نقد این پستم دارم.اصن اگر هم نشد به درک من تلاشم رو کردم حداقلش اینه که دیگه مثل الان استرس نمیگیره منو و این حس پشیمونی که تمام عمر باهام بوده دیگه نیست .
ناموسا این یکی رو باید انجام بدم اگه نتونم نابود میشم باید همه ی تلاشم رو بکنم به خاطرش ...
یه چیزایی رو نمیشه بخشید
مثل نابود شدن آرشیو چند سالت توسط بلاگفا
به قول شاعر اینم بمونه